دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید.موعد عروسی فرا رسید.زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهرهم کهکور شده بود.همه مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت،مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانشرا گشود.همه تعجب کردند--------------------------------------برچسب ها:داستان,داستان عاشقانه,داستان عاشقانه جدید,داستان دوست داشتن,داستان غمگین,داستان غم انگیز,داستان کوتاه عاشقانه,داستان عشقولانه
ارسال شده در تاریخ : پنجشنبه 11 دی 1348 - 3:30 توسط : -JavAd-
آبله - داستان عاشقانه
]]>